
گروه فرهنگی «سراج24»: با چه نگاهی می توان به تحلیل پدیده های غریب پرداخت که گاه نگاه های متمایزی بر آن استوار است؟ نگاهی که از دریچه قدرت و انگاره سیاست زدگی رخ می نمایاند و آدمی را به این پندار می رساند که چگونه می شود آدمی انگشت اشاره خود را رو به افقی از امید در حالی به نشان درآورد دارد که هنوز نه نشانه ای از رنگ خورشید را درمی یابد و نه دلیلی برای تشویق مسیری که دیگران را به آن سو واداشته است. بحث اصلی درباره انتخابات چند روز پیش مجلس خبرگان و شورای اسلامی است که هنرمندانی مشخص در نزد مردم، داعیه دار رهبری جریانی شدند که به ظاهر رو به نسیمی امیدورزانه بود اما جدا از عطر این نگاه و حقیقت ماجراهای جناحی عالم سیاست، آن چه را باید به تامل نزد مردم و هنرمندان در آورد، این می باشد که چه انگاره ذهنی به تصور این هنرمندان درآمده که به سودای هیاهوی کرسی طلبان سیاست راه به مسیری گذاردند که نیاز به دانش و فهم سیاسی دارد و به این راحتی نمی توان هدایت گر مردم در دلسپاری به جناحی شد که در قافله انتخاب و هیاهوی شعارهای سیاسی به دنبال سوء استفاده از هر نوع دست اندازی برای رسیدن است! از سویی باید به این مساله پرداخت که آیا هنرمندی که براساس هزینه های حکومت در طی سال ها فعالیت در عرصه فرهنگ و هنر به تائید اقشار مردمی قرار گرفته است، می تواند به راحتی اعتبار و نگاه خود را صرف جناح و گروه خاصی قرار دهد؟ و آیا صلاحیت و ثواب این رهنمود برای مردم را داراست؟
اگر نگاهی به بررسی انتخابات اخیر کشور داشته باشیم، جدا از تحلیل های رخ داده درباره تبعات رفتارهای سیاسی و عملکردهای جناحی که هر یک سرشاخه های مختلفی از باورمندی مردم و سیاست ورزان را ضمیمه خود خواهد کرد، باید اذعان به این داشت که بخش قابل توجهی از جریان سازی انتخابات اخیر توسط افراد مشهور عرصه فرهنگ و هنر رقم خورده است و بازتاب تصاویر منعکس شده از حضور هنرمندان پای صندوق های رای با در اختیار داشتن لیست مشخصی از جناح اصلاح طلبان و اعتدالیون در برابر دیده مردم رویه ای در جهت مسحورسازی است و این نوع جوگیری رخ داده در تاب دادن به انگاره امید برای مردم بدون وجود چارچوب مشخص فکری نزد مدیران سینمایی جای ابهام بسیار خواهد گذاشت!
حال اگر به بررسی چرخه انتخابات در غرب داشته باشیم، به بازیچه ساختن هنرمندانی مطرح توسط سیاستمداران خواهان کرسی خواهیم رسید و از این رو چه توسط احزاب دموکرات و چه جمهوری خواه بارها جشن ها و مراسم هایی در جهت بازارگرمی تبلیغاتی از عناصری شناخته شده چون استیون اسپیلبرگ، کارگردان مطرح سینمای جهان برگزار شده است و در رویه ای دوطرفه حتی این فیلمساز یهودی الاصل به جریان های سیاسی کمک های مالی هم کرده است! در این خصوص در سال 1999، اسپیلبرگ جایزه خدمات برجسته عمومی را از دست ویلیام کوهن، وزیر دفاع وقت ایالات متحده امریکا در پنتاگون دریافت کرد و سال 2006 هم به همراه فری کاتزنبرگ و حیم سابان به حمایت از آرنولد شوارتزنگر، فرماندار جمهوری خواه کالیفرنیا پرداخت و نمونه های دیگری که در این سال ها با کمک به هیلاری کلینتون دموکرات ادامه یافت. این ارتباطات سیاست آلود توسط بازیگران و دست اندرکارانی چون آلن هورن، مدیر عامل کمپانی معروف دیزنی هم ادامه یافت تا در اوضاع آشفته و فریبنده دلارها با جولان هنرپیشه ها شاهد دستمایه قرار دان هنر توسط سیاست باشیم و بازیگران به بازیچه قدرت طلبان درآیند که اصولا ماهیت سیاست زده و تجاری هالیوود نیز در راستای همین نوع نگرش کالامآبانه از وجود هنرمند می باشد و بازیگران در این میدان قدرت طلبان، نقش اصلی را بازی می کنند و همچون مُهره ای در خدمت شطرنج سیاستمداران غربی هستند.
اما در ایران اسلامی رویه ای متضاد نسبت به سیاست های هالیوود وجود دارد و هنر باید در خدمت تعالی روح بشر قرار دارد و در عین حال که مشارکت همه اقشار جامعه به خصوص هنرمندان و فرهیختگان در عرصه های مهم و خطیر ایران اسلامی مانند حضور در انتخابات سرنوشت ساز لازم و ضروری است اما نباید این افراد بدون در اختیار داشتن ساز و کار دانش مندی به سمت قطب گرایی و دامن زدن به احساسات مردم در جانبداری از جریانی خاص درآیند و باید اعتبار هنرمندان تنها در جهت منافع کلی نظام جمهوری اسلامی ایران به کار آید و خرج بازی فرصت طلبان قدرت قرار نگیرد.